[RB@Blog_Title]

بوفالوی نر قوی موفق شد تا از حمله شیر بگریزد او به سوی غاری می دوید که اغلب به عنوان پناهگاه از آن استفاده می نمود هوا تاریک شده بود بلاخره به غار رسید در حالی که شیر به دنبال او به هر سو سرک می کشید. هوا ابری شده بود و باد به شدت می وزید، توفانی هولناک در راه بود. بوفالو وارد غار شد تا بدینسان از تیر رس نگاه شیر در امان بماند. 


در این هنگام بزی را دید که به سوی او حمله می کند بوفالو به بز گفت آرام باش دوست من در نزدیکی غار، شیر بزرگی حضور دارد تو با این کارها او را متوجه حضور هر دویمان می سازی شیر گرسنه است کمی صبور باش. اما بز خود خواه همچنان شاخ می زد.


بوفالو برای در امان ماندن به انتهای غار تاریک رفت و بز هر بار چند قدمی از او دور می شد و دورخیز می نمود و دوباره شاخ های تیزش را در تن بوفالو وارد می ساخت. آخرین بار که بز از بوفالو دور شد تا دوباره به طرف او حمله کند شیر گرسنه او را در دهانه غار دید و به چشم بر هم زدنی خفه اش نمود و شکمش را با دندانهای تیزش پاره نمود.

این داستان ما را به یاد این جمله حکیم ارد بزرگ می اندازد که : « امنیت دیگران بخشی از امنیت و رفاه ماست » و بز نادان به خاطر رفاه خود، امنیت بوفالو را در نظر نگرفت و این گونه جان خویش را از دست داد.

ادامه مطلب

نظرات ارسال شده

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی