- نویسنده :
- بازدید : [۶۱۰] مشاهده
- دسته بندی : دسته: مطالب عارفانه ,
___________________________________________________________
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناا میدی شاه را دشنام داد.
شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟
وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید.
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
خیلی عالی هست وبلاگتون مخصوصا دایتان های زیباتون.