[RB@Blog_Title]


گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم، 

آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسی،


طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟


خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی


باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی


چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی حکمتم دور کردم


و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی.

ادامه مطلب

نظرات ارسال شده

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی