[RB@Blog_Title]

#تنها_عشق_زندگیم

#قسمت_چهارم


♦️به این چیزا فکر می کردم که یه دفعه در کلاس وا شد و یه پسر بلند قد و خوش هیکل اومد تو بی اختیار نظر همه بهش جلب 

شد؛مخصوصا دخترا!یه سکوت عجیبی تو کلاس ایجاد شده بود.نمی دونم چه جوری بگم اما این پسر با همه ی پسرای دیگه فرق داشت!چشم و ابرو مشکی و با موهای سایه و پر پشت و بلند که معلوم بود قبل از اومدن فقط یه چنگ توشون زده.یه شلوار جین مشکی پوشیده بود با یه بلوزخیلی قشنگ مشکی.ابرو های پر و کشیده ای داشت و اسکلت صورتش 

خیلی خوش فرم بود.سبیل نداشت اما معلوم بود که یکی دو روز صورتش رو اصلاح نکرده.بر خلاف تمام پسرا که با لبخند وارد کلاس می شدند،اون خیلی سرد وارد کلاس شد و بدون اینکه حتی به یه دختر نگاه بکنه،اومد ردیف آخر کلاس و یه گوشه که کسی نبود رو یه صندلی نشست.با نشستن اون،یکی یکی،سر دخترا به بهانه های مختلفی برگشت عقب.اما ..

ادامه مطلب
  • نویسنده :
  • بازدید : [۴۷۶] مشاهده
______________________________________________________________
دانستنی 11


✅دانستنی✅

آیا میدانستید ...!!!

ماه با سرعت 3.78 کیلومتر در سال در حال دور شدن از ما است.
ادامه مطلب
______________________________________________________________
#تنها_عشق_زندگیم

#قسمت_سوم

♦️!بهش جواب دادیم وبا هم آشنا شدیم و دوست. خیلی راحت! با چندتا کلمه 
ژاله زود پرسید تو چطور هنوز نرسیده انَقدر سریع جا افتادی؟  
مهناز که داشت می رفت کتاباشو برداره با خنده گفت 
اینجا دانشگاهه دبیرستان که نیس! دیگه از خانم مدیر و خانم ناظم خبری نیس!شما هام راحت باشین و با دل راحت
هرچی سوال دارین از این پسرا بپرسین 
اینجوری اولین روز دانشگاه برای من شروع شد 
چهار تایی برگشتیم تو دانشکده و رفتیم سر کلاس و بغِل همدیگه نشستیم.کم کم بچه های دیگه م اومدن تو کلاس. پسر و 
دختر دخترا ، بعضیاشون لباسای ساده پوشیده بودن و خیلی معمولی. اما بعضیا با لباسای آنچنانی و دامن های کوتاه و 
آرایش کامل بودن.پسرام همینجور! از سر و وضع بعضیاشون می شد فهمید که درس خونن اما بیشترشون با شلوار جین و 
بلوزهای اسپرت و ادکلن زده و خالصه خیلی شیک می اومدن سر کلاس. بیشترشونم، تا وارد کلاس می شدن، همون دم در یه خرده صبر می کردن و یه نگاهی به دخترا می کردن و مثل اینکه یکی نظرشون رو بگیره ، صاف می رفتن و
ادامه مطلب

#تنها_عشق_زندگیم

#قسمت_دوم


♦️اسم تو هم مثل خودت قشنگه

از کدوم دبیرستان دیپلم گرفتی؟-

هدی وای !خدا جون!حتما شاگرد اول کنکور شدی

نه چهارم☺️☺️

راست میگی؟!!پس حتما باید با من دوست شی!بیا اینجا ها رو بهت نشون بدم

مگه اینجا ها رو بلدی؟

نه،اما حاال که دو تا شدیم میریم یاد میگیریم

دو تایی زدیم زیر خنده،داشتیم می خندیدیم که گیتام از در دانشگاه اومد تو البته اون موقع هنوز نمیشناختیمش . اومده بود » 

و واستاده بود تو سالن و هی این ور رو نگاه می کرد ، مثل خود من تا چشمش به ما افتاد که داریم می خندیم ، اونم خندید و اومد جلومون و گفت 

((!خوش به حالتون که دارین می خندین! منکه الان نزدیکه بزنم زیر گریه 

دوباره ماها زدیم زیر خنده که اونم شروع کرد به خندیدن و با هم آشنا شدیم و سه تایی راه افتادیم که به قول ژاله فوضولی 

کنیم و به همه جا سرک بکشیم 

ادامه مطلب

#دریا

#قسمت_اول


♦️«! اولین روز دانشگاهه!دانشگاه تهران!یه آرزو » 

جلوی در اصلی دانشگاه وایستادم!ترسیدم!جرات نمی کنم برم تو!جلوی در دانشگاه واستادم و به سر در قشنگش نگاه می 

!کنم 

!همیشه آرزوی یه همچین روزی رو داشتم 

!حاال اون روز شده اما من می ترسم 

:یه لحظه چشمامو بستم و به خودم گفتم 

تو دریا هستی!پر اراده و شجاع!با پشتکار زیاد!آروم اما سخت کوش!وقتی هم که عصبانی!دیگه چیزی جلودارش نیست!پس برو تو!و رفتم تو 

تا از در دانشگاه وارد شدم،چند تا سال آخری جلوی در وایستاده بودن.نمی دونستم باید کجا برم.

ادامه مطلب